
سلام
حال شما خوبه؟ چه خبرا؟ چی کارا می کنید؟
حالا اگه از من بپرسی تو چی؟ تو چه خبر؟ تو چی کارا می کنی؟
یواشکی میگم یه کوچولو دلم گرفته...شایدم بیشتر از یه کوچولو...
حالا میگی از چی؟ میگم همه چی. همه چیه همه چی هم که نه ولی از خیلی چیزا. مثلا:
از بی مهریای دختر خوشگل محلمون که منو دیوونه کرده هر وقت هم که می بینمش مثل سگ بی محلم میکنه...
از رفقای بی مرامی که تو بازی فوتبال در حالی که من دارم با تمام وجود بازی می کنم زمینو خالی میکنن...
از شوخیا و مسخره بازیای هم کلاسیام که میرن رو عصابم...
از کارای احمقانه ی دختر عموم که منو تو دردسر انداخته...
از حرفای قلمبه سلمبه ی داداش کوچیکه با اون قد 125 سانتیش که میزنه و من از کوره در می کنه...
از گیرای بی خودی مامان و بابا که اعصابمو خورد می کنه ولی حرفی نمی زنم...
از بی وفاییای عمو کوچیکه که تازه زن گرفته...
از وقت نشناسی دوست دماغ گنده ی درس نخونم...
از جواب ندادنای دوستان اینترنتی که منو به خودشون وابسته کردن...
یا شاید از آهنگای خفن محسن چاوشی که با اون صدای خسته منو می بره فضا...
دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه....شاید بگی اینا که چیزای مهمی نیست!
اون وقت من میگم چرا واسه من خیلی مهمه...خیلی!
اما خوشحالم...ازچی؟
از اینکه یکیو دارم که هر وقت دلم گرفت باهاش حرف بزنم...اونم به حرفای گوش می کنه...همیشه هوامو داره
همیشه کمکم می کنه و همیشه هست...
آره درست فهمیدی خدا رو میگم....
نظرات شما عزیزان:
به وب منم یه سری بزن منتظرتم.
:: موضوعات مرتبط: نوشته های نقابدار، دل نوشته، ،
